شیطان بازنشسته شد

شیطان بازنشسته شد

 امروز ظهر شیطان را دیدم! آن وقت ظهر نشسته بود بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمی داشت!

گفتم:"ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند…"

شیطان گفت:"خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!"

گفتم: "به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟"

گفت:"من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟"

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: "آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی."

 

 

مرگ های عجیب

مرگ های عجیب

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف ، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت و ضعف مرض آنان نداشت.

 

 این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه ، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند . در محل و ساعت موعود ، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و...

   دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون ‌» نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد ..!!

ریاضیات فریبنده

ریاضیات فریبنده

 این سوال رو فقط ذهنی و سریع حل کنید. از قلم و کاغذ و ماشین حساب استفاده نکنید.

عدد 1000 رو فرض کنید. 40 رو به اون اضافه کنید. حاصل رو با یک 1000 دیگه جمع کنید.

عدد 30 رو به جواب اضافه کنید. با یک هزار دیگه جمع کنید. حالا 20 تا دیگه به حاصل جمع، اضافه کنید.

1000 تای دیگه جمع کنید و نهایتاً 10 تا دیگه به حاصل اضافه کنید. حاصل جمع بالا چنده؟

.
.
.

به عدد 5000 رسیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جواب درست 4100 است!!

باور ندارید؟ با ماشین حساب، محاسبه کنید!!!

چرا هیچ کس بند دوم مرغ سحر را نمی خواند

چرا هیچ کس بند دوم مرغ سحر را نمی خواند؟

مرغ سحر نیازی به معرفی ندارد. سروده ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد.

 در ادامه ی مطلب ...

ادامه نوشته

آنچه فرزندانمان باید بدانند

آنچه فرزندانمان باید بدانند ...

 

 

دهکده جهانی

يادگيري زبان خارجي به پايان عمر خود نزديک مي شود؟!

تا سال 2015 موبايلها امکان ترجمه همزمان را پيدا خواهند کرد يعني زمانی که شما میخواهید با يک فرد آلماني صحبت کني شما مطالبتان را فارسی بیان میکنید و آن طرف خط ، طرف آلماني ترجمه آلمانی عبارات را شنيده و وقتی اون آلمانی حرف میزنه شما بصورت اتوماتیک مطالب او را به فارسی میشنوید. در حقيقت دهکده جهاني روز به روز به واقعيت نزديکتر مي شود.

سايتي را که مي بينيد ضمن ترجمه متن شما به زبانهاي مختلف متن ترجمه شده را نيز با لهجه هاي مختلف مرد و زن مانند يک مجري براي شما اعلام و صحبت مي کند. تست آن براي يک بار هم شده بد نيست

سايتي را که مي بينيد ضمن ترجمه متن شما به زبانهاي مختلف متن ترجمه شده را نيز با لهجه هاي مختلف مرد و زن مانند يک مجري براي شما اعلام و صحبت مي کند. تست آن براي يک بار هم شده بد نيست

http://www.oddcast.com/home/demos/tts/tts_tran_example.php

ادامه نوشته

جواب

 جواب

كانديد

كانديد

خودکار قرمز نیست اینجا

خودکار قرمز نیست اینجا

 




کریسمس مبارک

تقدیم به هموطنان مسیحی

 

 There is no ideal Christmas; only the one Christmas you decide to make as a reflection of your values, desires, affections, traditions

هیچ کریسمسی ایدآل نخواهد بود مگر اینکه تو تصمیم بگیری اون رو به بازتابی از ارزش ها، خواسته ها، علاقه ها و قوانین خودت تبدیل کنی.

 کریسمس مبارک

خانم شما خدا هستید ؟

خانم شما خدا هستید ؟


کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش
کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری

چند لحظه خودتون رو اونجا ببینید ...

چند لحظه خودتون رو اونجا ببینید ...

داستانی از بازیهای پاراالمپیک

چند سال پيش در جريان بازي هاي پارالمپيك (المپيك معلولين) در شهر سياتل آمريكا 9 نفر از شركت كنندگان دو100متر پشت خط آغاز مسابقه قرار گرفتند.
همه اين 9 نفر افرادي بودند كه ما آنها را عقب مانده ذهني و جسمي مي خوانيم
.
آنها با شنيدن صداي تپانچه حركت كردند. بديهي است كه آنها هرگز قادر به دويدن با سرعت نبودند و حتي نمي توانستند به سرعت قدم بردارند بلكه هر يك به نوبه خود با تلاش فراوان مي كوشيد تا مسير مسابقه را طي كرده و برنده مدال پارالمپيك شود
 ناگهان در بين راه مچ پاي يكي از شركت كنندگان پيچ خورد .
 پسرک يكي دو تا غلت روي زمين خورد و به گريه افتاد. هشت نفر ديگر صداي گريه او را شنيدند ، آنها ايستادند، سپس همه به عقب بازگشتند و به طرف او رفتند يكي از آنها كه مبتلا به سندروم داون(عقب ماندگي شديد جسمي و رواني) بود، خم شد و  پسرک گريان را بوسيد و گفت : اين دردت رو تسكين ميده .
سپس هر 9 نفر بازو در بازوي هم انداختند و خود را قدم زنان به خط پايان رساندند. در واقع همه آنها اول شدند. تمام جمعيت ورزشگاه به پا خواستند و 10 دقيقه براي آنها كف زدند.

یک شمع با روشنایی شمعی دیگر چیزی را از دست نمی دهد.

"دوست عزیز با کمک به دیگران چیزی رو از دست نمی دیم شاید خیلی چیزا رو هم بدست بیاریم" پامچال

http://www.turnbacktogod.com/tag/life/page/50/

ادامه نوشته

دیب

دیب

 حتما داستان دیب رو شنیدین که یارو میره داروخونه و دیب میخواسته ولی ....اگر نشنیدین یه جستجویی بکنید بد نیست!!

چون خیلی از دوستان نمیدون دیب چیه تصمیم گرفتم دیب رو بهشون نشون بدم.

دوستانی که میخوان بدونن  دیب  چیه لطفا برن به این آدرس:

http://gilanmehr.blogfa.com/8801.aspx